مکان نماز گزار

مکان نمازگزار هفت شرط دارد:


شرط اوّل: آنکه مباح باشد بنا بر احتیاط واجب.


مسأله ۸۵۳ ـ کسی که در ملک غصبی نماز میخواند اگرچه روی فرش و تخت و مانند اینها باشد، ـ بنا بر احتیاط لازم ـ نمازش باطل است، ولی نماز خواندن در زیر سقف غصبی و خیمه غصبی مانعی ندارد.


مسأله ۸۵۴ ـ نماز خواندن در ملکی که منفعت آن مال دیگری است بدون اجازه کسی که منفعت ملک مال او میباشد، در حکم نماز خواندن در ملک غصبی است، مثلاً در خانه اجاره‌ای اگر مالک یا دیگری بدون اجازه مستأجر نماز بخواند، نمازش ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باطل است.


مسأله ۸۵۵ ـ کسی که در مسجد نشسته، اگر شخص دیگری جای او را اشغال کند و بدون اجازه‌اش در آنجا نماز بخواند، نمازش صحیح است اگرچه گناه کرده است.


مسأله ۸۵۶ ـ اگر در جایی که نمیداند غصبی است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، یا در جایی که غصبی بودن آن را فراموش کرده نماز بخواند و بعد از نماز یادش بیاید، نماز او صحیح است. ولی کسی که خودش جایی را غصب کرده اگر فراموش کند و در آنجا نماز بخواند، نمازش بنا بر احتیاط باطل است.


مسأله ۸۵۷ ـ اگر بداند جایی غصبی است و تصرف در آن حرام است، ولی نداند که در جای غصبی نماز خواندن اشکال دارد و در آنجا نماز بخواند، نماز او ـ بنا بر احتیاط ـ باطل میباشد.


مسأله ۸۵۸ ـ کسی که ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حیوان سواری یا زین یا نعل آن غصبی باشد، نماز او ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باطل است، و همچنین است اگر بخواهد سواره بر آن حیوان نماز مُستحبّی بخواند.


مسأله ۸۵۹ ـ کسی که در ملکی با دیگری شریک است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شریکش نمی‌تواند در آن ملک تصرّف کند، و نماز در آن ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باطل است.


مسأله ۸۶۰ ـ اگر ملکی را با پول خمس نداده خرید ولی معامله به نحو کلی فی‌الذمه بود همان‌گونه که غالب معاملات است تصرّف در آن حلال است، و بدهکار خمس پولی است که پرداخته، ولی اگر با عین پولی که خمس آن را نداده ملکی بخرد، تصرّف او در آن ملک بدون اجازه حاکم شرعی حرام، و نماز در آن ـ بنا بر احتیاط واجب ـ باطل است.


مسأله ۸۶۱ ـ اگر صاحب‌ملک به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او جایز نیست و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است، نماز خواندن جایز است.


مسأله ۸۶۲ ـ تصرّف در ملک میتی که به زکات یا به مردم بدهکار است، چنانچه منافات با ادای دین او نداشته باشد ـ مثل نماز خواندن در خانه‌اش ـ با اجازه ورثه اشکال ندارد. و همچنین اگر بدهی او را بدهند یا به ذمه بگیرند که ادا نمایند، یا به مقدار بدهی او باقی بگذارند، تصرّف در ملک او اشکال ندارد حتی اگر موجب تلف شود.


مسأله ۸۶۳ ـ اگر بعضی از ورثه میت صغیر یا دیوانه یا غائب باشند، تصرّف در ملک او بدون اجازه ولی آنها حرام است و نماز در آن جایز نیست، ولی تصرفات معمولی که مقدمه تجهیز میت است اشکال ندارد.


مسأله ۸۶۴ ـ نماز خواندن در ملک دیگری در صورتی جایز است که مالک آن یا صریحاً اجازه بدهد، و یا حرفی بزند که معلوم شود برای نماز خواندن اذن داده است ـ مثل اینکه به کسی اجازه بدهد در ملک او بنشیند و بخوابد که از اینها فهمیده می‌شود برای نماز خواندن هم اذن داده است ـ و یا انسان از راه دیگر اطمینان به رضایت مالک داشته باشد.


مسأله ۸۶۵ ـ نماز خواندن در زمین‌های بسیار وسیع جایز است هرچند که مالک آنها صغیر و یا مجنون باشد و یا آنکه راضی به نماز خواندن در آنها نباشد، و همچنین در باغ‌ها و زمین‌هایی که در و دیوار ندارند بی‌اجازه مالک می‌شود نماز خواند ولی در این صورت اگر بداند مالک راضی نیست نباید تصرف کند. و اگر مالک صغیر و یا مجنون باشد و یا آنکه گمان به راضی نبودن او داشته باشند، احتیاط لازم آن است که در آنها تصرف نکنند و نماز خوانده نشود.


مسأله ۸۶۶ ـ شرط دوّم: مکان نمازگزار در نمازهای واجب باید طوری نباشد که از شدت حرکت مانع از ایستادن نمازگزار و انجام رکوع و سجود اختیاری شود، بلکه ـ بنا بر احتیاط لازم ـ نباید مانع از آرامش بدن او باشد و اگر به واسطه تنگی وقت یا جهت دیگر ناچار باشد، در چنین جایی مانند بعضی از انواع اتومبیل و کشتی و قطار نماز بخواند، به‌قدری که ممکن است باید استقرار و قبله را رعایت نماید، و اگر آنها از قبله به طرف دیگر حرکت کنند به طرف قبله برگردد و اگر رعایت استقبال قبله دقیقاً ممکن نباشد سعی کند که اختلاف کمتر از ـ ۹۰ ـ درجه باشد، و اگر این هم ممکن نباشد در تکبیرة‌الاحرام فقط رعایت قبله را بکند، و اگر این هم میسّر نباشد رعایت قبله لازم نیست.


مسأله ۸۶۷ ـ نماز خواندن در اتومبیل و کشتی و قطار و مانند اینها در وقتی که ایستاده‌اند مانعی ندارد، و همچنین در وقتی که حرکت میکنند چنانچه به حدی تکان نداشته باشند که مانع از آرامش بدن نمازگزار شود




برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید

نماز مسافر

مسافر باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط، شکسته به‌جا آورد؛ یعنی دو رکعت بخواند:

١ـ آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد؛

٢ـ از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد؛

٣ـ در بین راه از قصد خود برنگردد؛

۴ـ قبل از رسیدن به هشت فرسخ از وطن خود یا جایی که می‌خواهد ده روز یا بیشتر در آنجا بماند نگذرد؛

۵ـ برای کار حرام سفر نکند؛

۶ـ از صحرانشین‌هایی نباشد که در بیابان‌ها گردش می‌کنند؛

٧ـ شغل او مسافرت نباشد؛

٨ـ از شهر خارج شده به حد ترخُّص برسد.

 

تفصیل شروط ذکر شده در مسائل بعدی بیان می‌شود.

شرط اول: آنکه سفر او کمتر از هشت فرسخ شرعی نباشد.

«١٠٣٢» کسی که مجموع مسافت رفت و برگشت او هشت فرسخ است، و بخواهد همان روز که رفته است برگردد، باید نماز را شکسته بخواند. و همچنین اگر رفت و برگشت در شب یا در روز و شب باشد، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠٣٣» اگر مجموع رفت و برگشت هشت فرسخ باشد، ولی همان روز که رفته نمی‌خواهد برگردد، باید نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید، و اگر رفت و برگشت به‌تنهایی هشت فرسخ یا بیشتر باشد، و در بین راه و مقصد، قصد ماندن ده روز نکرده باشد، باید نماز را شکسته بخواند و روزه را افطار نماید.

«١٠٣۴» اگر علم یا اطمینان داشته باشد و یا دو نفر عادل بگویند که سفر او هشت فرسخ است، باید ترتیب اثر بدهد و نماز را شکسته بخواند، بلکه کافی بودن مطلق گمان، اگرچه اطمینان نداشته باشد، خالی از وجه نیست، و اگر برای او سؤال کردن مشکل نیست و حرج ندارد باید بنابر احتیاط سؤال کند.

«١٠٣۵» اگر دو نفر عادل بگویند سفر هشت فرسخ است و دو نفر عادل دیگر بگویند نیست، بنابر احوط باید قول دوم را بگیرد و نماز را تمام بخواند و اگر شکسته خوانده اعاده کند، حتی اگر بعداً هم معلوم شود که هشت فرسخ بوده، مگر اینکه نماز اول را با قصد قربت خوانده باشد که در این صورت همان نماز کافی است.

«١٠٣۶» کسی که یقین دارد سفرش هشت فرسخ نیست، یا شک دارد که هشت فرسخ هست یا نه، چنانچه در بین راه بفهمد که سفر او هشت فرسخ بوده، اگرچه کمی از راه باقی باشد، باید نماز را شکسته بخواند و اگر تمام خوانده دوباره شکسته به‌جا آورد.

«١٠٣٧» اگر طفل ممیزی که قصد سفر دارد در بین راه بالغ شود، در صورتی که مجموع حرکت از ابتدای سفر هشت فرسخ باشد، واجب است از زمان بلوغ نماز را شکسته بخواند.

«١٠٣٨» اگر دو همسفر یکی معتقد به مقدار مسافت شرعی، یعنی هشت فرسخ است و دیگری معتقد است که هشت فرسخ نیست، باید هر کدام به وظیفه خود عمل کند و بنابر احتیاط واجب هیچ کدام به دیگری اقتدا نکند.

«١٠٣٩» اگر بین دو محلی که فاصله آنها کمتر از چهار فرسخ است، چند مرتبه رفت‌وآمد کند به‌نحوی که به حدّ ترخّص برگردد، اگرچه روی هم رفته هشت فرسخ شود، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴٠» اگر محلی دو راه داشته باشد، یک راه آن کمتر از هشت فرسخ و راه دیگر آن هشت فرسخ یا بیشتر باشد، چنانچه انسان از راهی که هشت فرسخ است، به آنجا برود، باید نماز را شکسته بخواند و اگر از راه دیگر بدون قصد برگشت برود، باید تمام بخواند.

«١٠۴١» اگر شهر دیوار دارد، باید ابتدای مسافت را از دیوار شهر حساب کند، و اگر دیوار ندارد، باید از خانه‌های آخر شهر حساب نماید.

شرط دوم: از اول مسافرت، قصد هشت فرسخ را داشته باشد، پس اگر به جایی که کمتر از هشت فرسخ است مسافرت کند و بعد از رسیدن به آنجا قصد کند جایی برود که با مقداری که آمده هشت فرسخ شود، چون از اول قصد هشت فرسخ را نداشته، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود یا چهار فرسخ برود و به وطنش یا به جایی که می‌خواهد ده روز بماند برگردد باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٢» کسی که نمی‌داند سفرش چند فرسخ است، مثلاً برای پیدا کردن گمشده‌ای مسافرت می‌کند و نمی‌داند که چه مقدار باید برود تا آن را پیدا کند، باید نماز را تمام بخواند، ولی در برگشتن، چنانچه تا وطنش یا جایی که می‌خواهد ده روز در آنجا بماند، هشت فرسخ یا بیشتر باشد، باید نماز را شکسته بخواند، و نیز اگر در بین رفتن مثلاً قصد کند که چهار فرسخ برود و برگردد، چنانچه رفت و برگشت هشت فرسخ شود، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴٣» مسافر در صورتی باید نماز را شکسته بخواند که تصمیم داشته باشد هشت فرسخ برود، پس کسی که از شهر بیرون می‌رود و مثلاً قصدش این است که اگر رفیق پیدا کند، سفر هشت فرسخی برود، چنانچه اطمینان دارد که رفیق پیدا می‌کند، باید نماز را شکسته بخواند و اگر اطمینان ندارد باید تمام بخواند و احتمال دارد که مطلق گمان کافی باشد.

«١٠۴۴» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، مانند نوکری که با آقای خود مسافرت می‌کند، چنانچه بداند سفر او هشت فرسخ است، باید نماز را شکسته بخواند.

«١٠۴۵» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر بداند یا گمان داشته باشد، بلکه اگر احتمال نیز بدهد که پیش از رسیدن به چهار فرسخ از او جدا می‌شود و برمی‌گردد، باید نماز را تمام بخواند.

«١٠۴۶» کسی که در سفر به اختیار دیگری است، اگر نداند که آن دیگری قصد هشت فرسخ را دارد یا نه، بنابر احوط باید تحقیق کند و اگر تحقیق ممکن نیست، باید نماز را تمام بخواند، و اگر معلوم شد که از اول قصد هشت فرسخ را داشته بنابر اظهر باید نماز را شکسته بخواند، و احوط جمع بین شکسته و تمام است، مگر اینکه مسافت باقیمانده هشت فرسخ باشد که در این صورت باید شکسته بخواند.



آثار فردی و اجتماعی حجاب

عادی شدن حجاب :

​برای افرادی این سؤال پیش می آید که در قرن بیست و یکم و در کشورهای اروپایی نداشتن حجاب امری عادی است و کسی به افراد بی حجاب نگاه نمی کند ،چرا در جامعه اسلامی ایران عده ای جلوی این امر را میگیرند؟ عادی شدن گناه دلیل بر شرعی بودن و ارزش بودن آن نیست،برای مثال عادی شدن اعتیاد در جامعه،دروغ گفتن،نمره پایین گرفتن در مدرسه و... ارزش نیست،نداشتن حجاب هم به ارزش فرد چیزی اضافه نمی کند. ضمن اینکه دنیای غرب با حذف حجاب جلوی فساد را نگرفته است،بلکه در فساد تنوع ایجاد کرده است.یعنی نوع فساد جنسی ارتقا پیدا کرده است.شاید نگاه به فرد بی حجاب عادی شده باشد،اما دامنه گناه جنسی افزایش یافته است.



آثارحجاب:

سه اثر در حجاب وجود دارد: 


1.اثر فردی 2.اثر خانوادگی 3.اثراجتماعی 


اثر فردی آرامش است،بانویی که حجاب دارد ،آرامش روحی دارد،به این موضوع واقف است که تعلق به خود دارد،و نگاه کسی به دنبال او نیست،میداند که گناه اجتماعی نمی کند،می داند باعث تحریک دیگران نمی شود. 


اثر خانوادگی حجاب استحکام بنیان خانواده است که باعث آرامش خاطر همسر و فرزندان می شود،همسر اطمینان و آرامش دارد که در نبود او بانویش به او تعلق دارد و در نبود او زیبایی هایش را تقسیم نکرده است. 


اثر اجتماعی حجاب سلامت جامعه است،فساد و فحشا در جامعه کم می شود.




غفلت و شناخت دوست و دشمن:

​بزرگترین خطر برای انسان غفلت است،غفلت از خدا،غفلت از معاد،غفلت از جوانی،غفلت از استعداد،غفلت از ارزشها،غفلت از کرامت ها،غفلت از دوستان و جامعه،غفلت از محرومین،غفلت از توطئه ها. بزرگترین خطر برای انسان این است که انسان غافل باشد،هرچیز و هرکس ما را غافل کند،ما را به خطر نزدیک کرده و هرکس ما را هشدار دهد و ما را از غفلت بیرون آورد،دوست واقعی ماست. 


دوست اول ما خداوند است که به ما هستی داد و به ما عقل و فکر داد،ما را هدایت کرد،قدرت تشخیص و انتخاب داد،طبیعت را تسخیر ما کرد و هم اوست که کار نیکوی ما را چند برابر می خرد،عبادت را ده برابر پاداش می دهد ولی گناه را یکی محسوب میکند. 


دوست دوم ما پیغمبر عزیزمان است که با بوسیدن دست دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها در عصری که دختران را زنده به گور میکردند،به زنان مقام و ارزش داد،برای زن حق مالکیت،حق رأی دادن،حق تحصیل،حق انتخاب همسر،حق نظارت بر همه امور یعنی حق امر به معروف و نهی از منکر قرار داد و زن را مثل مرد برای رسیدن به همه کمالات شایسته دانست.


دوست سوم ما رزمندگان و شهدایی هستند که با قبول جراحتها،اسارت،شهادت،بی خوابی ها در مرزها و جاده ها و شهرها و روستاها،کشور را امن ساختند تا ما هرشب در منزل به راحتی استراحت کنیم. 


دشمن ما کیست؟ دشمن ما شیطان است که با وسوسه خود آدم و حوا را فریب داد و آنان را به کاری وادار کرد که موجب کنار رفتن پوشش بهشتی آنان گردید.


آری برهنگی اولین برنامه شیطان و اولین نتیجه عصیان انسان بود.برهنگی سیلی الهی است که اولین سیلی را آدم و حوا خوردند. دشمن ما تفکری است که زن را برای هوس بازی و تفنن و کامیابی می خواهد،تصویر او را وسیله تبلیغات اجناس خود قرار می دهد.




برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید 

سخنرانی حجت الاسلام قرائتی در جلسه درس خارج فقه رهبر انقلاب

الحمدلله ربّ العالمین بعدد ما احاط به علمه، اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التَّقوی.


 عید بود، زیارت آقا رفتیم، گفتگوهایی شد و از ایشان تقاضا کردیم که این عرایض بنده اگر خوب بود، برای شما (طلّاب) هم گفته بشود؛ حرف زیاد است ولی حالا ببینیم، بلکه بتوانیم بین پانزده تا بیست دقیقه تمامش کنیم.


 برای عید نوروز، همه مملکت تقریباً بسیج می شوند؛ از مرغ و گوشت و پرتقال و سیب و راهداری و اورژانس و هلال احمر و.. .، همه بسیج می شوند که عید می آید، یکی دو ماه مشغولند. ماه رمضان می آید؛ «قد اقبل الیکم شهر الله». ما برای قرآن چقدر آمادگی داریم؟ من برای اینکه (از مطلب) پَرت نشوم، از روی متن می خوانم؛ بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.خب، اوصاف قرآن خیلی است؛ از وقتم یک دقیقه اش مال اوصاف قرآن باشد: معلّمش خدا است، علَّم القرآن؛ واسطه، جبرئیل، شدید القوی؛ محلّ فرود، قلبک؛ ذکرٌ للعالمین؛ انّا له لحافظون؛ غیر ذی عوج؛ فأتوا بسورةٍ؛ الی آخر؛ این معرّفی قرآن.


 جایگاه قرآن در جامعه ما چیست؟ این قرآنی که خودش دو مرتبه فرموده «خذ الکتاب بقوّه»؛جدّی بگیریم قرآن را. هویّت ما به قرآن است. چون در قرآن چهار تا توبیخ است: کمثل الحمار، کمثل الکلب، کالحجاره، کالانعام؛ امّا یک توبیخ در قرآن است که خیلی داغ است؛ می گوید پوک! به کسانی که کتاب آسمانی را اقامه نکنند، لقب «پوک» داده خدا؛ یا اهل الکتاب لستم علی شیءٍ حتّی تقیموا. کلمه اقامه راجع به چهار چیز در قرآن آمده:اقیموا الدّین، اقیموا الصّلاة، اقیموا الوزن،ولو انّهم اقاموا التّوراة. زندگی مادّی مان هم بند به همین قرآن است. (می فرماید) ولو انّهم اقاموا التّوراة، اگر اینها تورات را اقامه کنند، لأَکلوا؛ خب، اگر اقامه قرآن شد، لأَکلوا، لأَکلوا، لأَکلوا؛ یعنی مادّیّاتمان هم بند به همین است. چون قرآن ذکر است، نحن نزّلنا الذّکر، ومن اعرض عن ذکری فإنّ له معیشةً ضنکا.


 یک سِری گیر و گورها هم شاید به خاطر این باشد که قرآن برای ما کتاب اصلی نیست. خدا به پیغمبر می گوید اگر می خواهی سخنرانی کنی، باید روی قرآن صحبت کنی؛ آیه اش هم این است: لتبیّن للنّاس ما نزّل؛ یعنی تبیّن ما نزّل. بله، شعر و خواب و تحلیل سیاسی هم هست امّا اگر آنها هم بند به قرآن باشد ارزش دارد. یک وقت امام فرمود: حفظ نظام از اوجب واجبات است، حتّی از نماز واجب تر است! من جا خوردم. بعد دیدم قرآن اشاره دارد به اینکه حفظ نظام از نماز واجب تر است، چون عدّه ای که پای خطبه های نماز جمعه پا شدند رفتند سراغ خرید، قرآن می گوید اینها بی ادبند؛ و اذا رأَوا تجارةً او لهواً انفضّوا الیها، در ادامه می گوید «و ترکوکَ »، اینها پیغمبر را تنها گذاشتند، نمی گوید «ترکوها»، باید بگوید «ترک الصّلاة» یا «ترک الخطبه»؛ یعنی بدتر از رها کردن خطبه و بدتر از رها کردن نماز، رها کردن رهبر آسمانی است، ذا می گوید «ترکوکَ»؛ به هرحال. رفتم یک مسجدی، دیدم «مرگ بر آمریکا» نمی گویند؛ گفتم اینجا نمی گویند؟ گفتند نه، اینجا مسجد مقدّسین است. عالمش عالم وارسته ای بود؛ گفتم من می خواهم صحبت کنم نیم دقیقه؛ گفت: بگو؛ گفتم: قرآن چهار صفت گفته، در مسجدِ شما دو تا هست؛ قرآن می گوید: «اشدّاء علی الکفّار، رحماء بینهم، بعد (هم) «تراهم رکّعاً سجّدا»؛ (در مسجد) شما «رکّعاً» هست، «سجّداً» هست، «اشدّاء علی الکفّار» در مسجدتان نیست، «رحماء بینهم» نیست؛ چرا نیست؟ فکر می کنید مقدّسید! آقا گفت: درست است. دیگر از آنجا شعار را گفتند. یعنی اگر هم خواستیم مردم را به انقلاب هم دعوت کنیم، اگر از راه قرآن وارد شویم می پذیرند، اگر همین طور فقط صحبت کنیم، می گویند «خب این نظر ایشان است، ما این نظر را قبول نداریم».


 راجع به مرجعیّت صحبت بود، خب مرجعیّت بیشتر روی علم و تقوا صحبت می کنند، حق هم هست، در قرآن هم هست و قبول، روی چشم؛ امّا غیر از «اعلم » و «اتقی»، مگر این آیه در قرآن نیست؟ ترهبون به عدوّالله، اشدّاء علی الکفّار. اگر امام به شاپور بختیار نمی گفت «من توی دهن این دولت م یزنم»، شاپور بختیار فرار می کرد؟ مقام معظّم رهبری فرمود: رئیس جمهور آمریکا، رئیس جمهور فرانسه، نخست وزیر کجا، اینها جنایتکارند. غیر از «اعلم » و «اتقی» باید یک کسی هم یک تشری بزند، هی «اعلم » و «اتقی» نگوییم. «اعلم » روی چشم، «اتقی» روی چشم امّا این آیه ها هم هست. منبرها باید یک جوری باشد که محور، قرآن باشد؛ بله، حدیث هم باید باشد، تاریخ هم باید باشد، هرچی باید باشد، باشد؛ امّا سهم قرآن در منبرها کم است.


 الان ماه رمضان جلو ما است، یک ماه است؛ توفیقی است امسال و چند سال که ماه رمضان و تابستان به هم سوار می شود. خیلی خب، دوازده میلیون بچّه مدرسه ای داریم؛ چند سال پیش آقای بوشهری می گفت که ما بیست هزار طلبه کت شلواری داریم که این دیپلمش را گرفته، لمعه اش هم تمام شده امّا معمّم نیست -در سیاسی عقیدتی نیست، امام جمعه، قاضی، اهل منبر، در نهاد رهبری در دانشگاه نیست- روحانی نیست ولی خب، لمعه اش را خوانده، دیپلم هم دارد؛ این با پسرعمّه ها و پسرخاله هایش می تواند جلسه های محلّی درست کند تا «انذر عشیرتک الاقربین » راه بیفتد. هر هجده ساله ای می تواند ده، پانزده تا ده، سیزده ساله را دعوت کند. این آموزش روخوانی قرآن یک مهارت است، هشت ساعته می شود آموزش بدهید، هشت ساعت بیشتر کار ندارد. شما اقوال را مطالعه کن، امّا روی منبر نباید اینها را بگویید، در منبر یک تفسیر روان بگویید، دو سه برابر ترجمه؛ روخوانی قرآن مهم است. ماه رمضان جلو ما است، عظمت رمضان به روزه نیست فقط، عظمت رمضان به قرآن است؛ نمی گوید «الّذی کتب علیکم الصّیام»، می گوید: شهر رمضان الّذی انزل فیه القرآن.




برای مطالعه ی ادامه مطلب کلیک کنید