اسرار اذان و اقامه - استاد سعادت فر - قسمت سوم از هفتاد دو

سرّ فصول اذان ​

خوب بحث ما پیرامون سر اذان و اقامه بود. در جلسات قبل معنای کلمه اذان رو خدمت شما عرض کردیم. حالا به یاری خدای عزوجل دیگه بریم سراغ سرّ فصول اذان.



فصول اذان از نزد خدای عزوجل نازل شده است. ​

اولاً قبل از شروع راجع به سرّ خود اذان، یه مطلب رو خدمت شما عرض بکنم و اون اینکه اذان و اقامه هردو مُنَزَّل مِن عِندِالله اند. یعنی این‌ها مستقیماً از ناحیۀ خدای عزوجل نازل شده است. و به تعبیر آیۀ قرآن: "إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ". هر چیزی در نزد ما خزینۀ اون هست. و ما با یک قدر و اندازۀ معین اون رو نازل می‌کنیم. پس اذان، مُنَزَّل مِن عِندِالله است.



نزول اذان - یاد دادن اذان به بلال

حالا روایت رو بشنوید. این روایت رو منصور بن حازم عن ابی‌عبدالله علیه‌السلام ازامام صادق(ع) نقل می‌کند. می‌گوید: " لمّا هبط جبرئیل بالاذان على رسول اللّه - صلی‌الله علیه و آله و سلم- و کان رأسه فی حجر علی- علیه‌السلام". میگه درحالی‌که رسول اکرم سرشان رو بر دامن امیرالمؤمنین گذاشته بودند؛ " فاذَّنَ جبریل (ع)" جبریل (ع) اذان گفت: " فلمّا انتبه رسول اللّه - صلی‌الله علیه و آله و سلم - قال (رسول‌الله): علی سمعت؟ ". بعد وقتی‌که تمام شد رسول اکرم به امیرالمؤمنین فرمودند: یا علی، شنیدی؟ حضرت فرمودند: نعم یا رسول‌الله، بله منم شنیدم.

بعد حضرت فرمودند: حفظتَ این فصول رو حفظ کردی ؟ قال: نعم، حضرت فرمود: بلی.

پیامبر فرموند: ادع لی بلالًا، فدعا علی- علیه‌السلام - بلالًا فعلّمه. پس برو بلال رو صدا بزن و این فصول رو یاد او بده. و اون اذان بگوید. پس این فصول اذان از نزد خدای عزوجل نازل شده است.



پیامبر(ص) خودشان چگونه اذان می‌گفتند؟​

گاهی سؤالی مطرح می‌شود که خود رسول اکرم اذان می‌گفتند؛ چه جور می‌گفتند؟ 

داریم حضرت عیناً همین فصول، و وقتی به نام خودشان می‌رسید گاهی همان " أشهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُول اللَّه" رو به همین شکل و گاهی به "أشهَدُ أَنَیّ رَسُول اللَّه" هم اذان می‌گفتند.چون مُنَزَّل من عندالله است؛ خود پیامبر مامور به این اذان و شهادت میشن و عیناً شهادت میدن. پس این یه مطلبی بود که اول انسان باید توجه بکند که این اذان، مُنَزَّل است.




ادامه مطلب اسرار اذان و اقامه - استاد سعادت فر - قسمت سوم از هفتاد دو



آرزوهای امام صادق(ع) برای پیاده‌روی اربعین

 در کامل الزیارات امام صادق(ع) می‌فرماید: به یکی از دوستانشون، یا علی! اسمش علی بود، " زُرِ الحسین علیه‌السلام ولا تَدَعْهُ " قبر امام حسین(ع) رو زیارت کن، رها نکن قبر امام حسین(ع) رو.

"قال: قلت: ما لمن أتاه من الثواب؟" ]ثواب کسی که آن حضرت را زیارت کند چیست؟[ انگار نچشیده بوده طرف مزۀ زیارت رو یا شاید هم چشیده بوده، چرا تهمت بزنیم؟! می‌خواسته ثوابش رو هم بفهمه.

دقیق روایت رو دقت کنید! "ما لمن أتاه من الثواب؟"

صحبت سر چیه؟ زیارت امام حسین . سؤال چیه؟ ثوابش چقدره؟

اونوقت ببینید امام صادق (ع) بحث رو می‌بره کجا. "من أتاه ماشیاً" کسی پیاده بره حرم امام حسین...، آقا امام صادق(ع)! ایشون که نپرسید پیاده برم یا سواره؟ ایشون پرسید ثواب زیارت چقدره؟ شما چرا از پیاده‌روی صحبت می‌کنید؟ امام صادق(ع) فدات بشم، شما الآن بفرمایید ثواب زیارت چقدره؟ ایشون سؤالش این بود! بحث شما هم که سر اصل زیارت بود. چی شد یاد پیاده‌روی افتادی الهی دورت بگردم؟ غریب مدینه! امام صادق! که آرزو داشتی مؤمنین، پیاده، میلیونی، دور حرم حسین(ع) جمع بشوند. 

ــ اگر "پیاده بری" ...! 

دیده یک مشتری گیر آورده می‌فرماید "پیاده بری"! من فدای خاک قدم‌های شما که این آرزوهای امام صادق(ع) رو محقق کردید.


 کسی که قبر امام حسین(ع) را پیاده زیارت کند؛ خداوند بهر قدمی که برمی‌دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو می‌فرماید.



ادامه مطلب آرزوهای امام صادق(ع) برای پیاده‌روی اربعین

حکایت دل هایی که در کربلا جامانده است/ غم بازگشت موج می زند

در کربلا عمر دوباره گرفته ام 


در میان جمعیت نزدیک به یکی از گیت های خروجی چشمم به زوج جوانی می افتد که با اندوه به زائران در حال رفتن به کربلا می نگرند گویا دل دل می کنند که در میان شلوغی جمعیت پنهان شوند و به آن سوی مرز بروند اما چمدان هایشان گواه بازگشت آنها از بین الحرمین است. به سمتشان می روم از زن جوان دلیل نگاه های غمگینش را می پرسم، می گوید : دلم می خواهد همین حالا دوباره برگردم اصلا خسته نمی شوم از دیدار کربلا.  


وی که اهل شوش است و کودک پنج ساله اش را در آغوش دارد، می افزاید: دومین بار است که به کربلا رفته ام، در کربلا عمر دوباره می گیرم، دنیایم عوض می شود و احساس می کنم آدم دیگری شده ام.


همسرش وارد صحبتمان می شود و می گوید: اولین باری بود که به کربلا رفته بودم، آدم تا نرود نمی تواند درک درستی از آن عظمت و شکوه داشته باشد.


سعید رشتی پور می افزاید: مسیر طولانی بود اما هیچگونه خستگی حس نکردیم چرا که اجباری در کار نبود و همه از سر عشق وارد این مسیر با پای پیاده شده بودیم.


وی با صدایی بریده بریده  ادامه می دهد: با وجود اینکه هنوز ساعاتی از بازگشتم نگذشته اما به حال تمام زائرانی که در حال رفتن به کربلا هستند حسرت می خورم. آدم وقتی به پابوس آقا می رود باید دل شیر داشته باشد که طاقت برگشتن داشته باشد.




سعید با بیان اینکه قصد کرده ام از این پس هرسال با پای پیاده و با همسر و فرزندم به کربلا بروم، حضور پرشور زائران حسینی را یک مشت محکم بر دهان استکبار و دشمنان شیعه می شمارد و به نگاه های پر از حسرتش به زائران حاضر در گیت خروجی ادامه می دهد.


حسین خواست که به پابوسش بروم


رویم را برمی گردانم و یک پیرزن کوتاه قد و ظریف اندام توجهم را جلب می کند از موقعیت حرکتش متوجه می شوم که زائری بازگشته از حرم است. درحالی که دستش در دست دخترش است اظهار می کند: نامم قیده گریزی است و ۶۶ سال دارم. اولین بار بود که به کربلا رفته بودم و خیلی خوشحالم.


قیده خانم فریاد زنان می گوید: حسین (ع) خواست که من در این سن به پابوسش رفتم و قصد کرده ام تا وقتی زنده هستم هیچ اربعینی را از دست ندهم.


با وجود سن و سالی که دارد اما آنقدر پرشور و چابک نشان می دهد که گویا دیدار حسین (ع) جوانش کرده است به نشانه خداحافظی دستانش را بالا می برد و می گوید: این پیاده روی برایم هیچ خستگی نداشت، با ذوقی وصف ناشدنی جمله اش را تکرار می کند و با خانواده اش به سوی خانه حرکت می کند.


همینطور که به دنبال سوژه هایی برای گفتگو می گشتم به پسر جوانی برخورد کردم که پارچه سبزی را به کمر خود بسته بود. بدجور در میان جمعیت خودنمایی می کرد. مسیر حرکتش گواه بازگشتش از حرم بود به سمتش می روم تا سلام می کند لهجه اش به من می فهماند که از راه دوری آمده است. نامش ابوالفضل مظفری است. ۳۰ سال دارد و ساکن یزد است.




ادامه مطلب  حکایت دل هایی که در کربلا جامانده است/ غم بازگشت موج می زند