سر نماز، شبیه حرم امام رضاست. این کفشاتو در بیار سر نماز وایسادی! با کفش نمیشه نماز بخونی. شبیه حرم امام رضاست!
دم در کفش دارا کفشتو میگیرند. - کفشتو بده!
کفش هم که میدونید یعنی چی؟ تو قران کفش یعنی چی؟
"إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى"
]منم پروردگار تو، نعلین (همه علایق غیر مرا) از خود به دور کن که اکنون در وادی مقدس طوی (و مقام قرب ما) قدم نهادهای. [
إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ ۖ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى
کفش هاتو در بیار. تو اومدی به وادی مقدس طوی. الان اینجا جایی ایستادی که من با تو صحبت کردم. این کفش میگن فکر دنیا و اهلوعیال رو از ذهنت خارج میکنه. تو روایت هست. کفشتو می دی. یعنی فکر دنیارو میدی. فکر دنیا رو بده؛ برو حرم. بعد میگی "السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"، آقا سلام.
آقا میفرماید که: چی میخواستی؟ برای گرفتاریت اومدی؟
میگی نه! کفشمو درآوردم دم در. آقا تو خوبی؟چقدر تو نازنینی!
بعد زیارت امینالله می خونی. یک کلمه دعا برای دنیا نمیکنه. می گه چقدر عالیه همهچیز!
سر نماز شبیه حرم امام رضاست. می گه کفشاتو در بیار سر نماز وایسا. با کفش نمیشه نماز بخونی!
اونوقت حالا سر نماز وقتی کفشاتو در بیاری بدی دست خدا، ای خدا. – میگه کفشاتو بده من. وایسا بخون!
داری کفشتو در میاری بدی دست خدا ها! بعد از نماز کفشاتو میده؛ واکسش زده! تو کفشتو دربیار.
خیلیها میگن آقا گرفتاریم، به هم پیچیدیم، داغونیم، بالا، پایین، اینها،...هرچی. چیکار کنیم؟ میگم سر سجادۀ نماز به فکر گرفتاریت نباش! همون لحظه که میگی اللهاکبر، بگو: من بدهکار نیستم؛ من بیمار نیستم؛ من قرض دار نیستم؛ من هیجانزده برای فلان زیباییها نیستم؛ من دو روز به شب عروسیم باقی نمونده؛ من داماد نیستم؛ من عروس نیستم؛ من هیچی نیستم! الآن عبدم. فکرتو از فکر دنیا خالی کن. سر نماز، بهاندازۀ نماز. ببین گشایش ایجاد نمیشه؟ انقدرا گفتم رفتن تجربه کردن؛ گفتن گرفتاریمون حل شد.
سر نماز شبیه حرم امام رضاست. کفشاتو در بیار!
میلاد مسعود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله – اول عام الفیل / ۱۷ ربیع الاول
آخرین پیامبر الهی در 17 ربیع الاوّل از پدری به نام "عبدالله بن عبدالمطلب" و مادری به نام " آمنه بنت وهب" دیده به جهان گشود و با انوار رخسار و جمال منوّرش، جهان تیره و تاریک، به ویژه عربستان را روشن گردانید. پدرش عبدالله بن عبدالمطلب، پیش از تولد فرزندش محمد(ص)، در حالی که همسرش آمنه، به چنین فرزندی، حامله بود، به همراه سایر بازرگانان قریش، جهت سفر تجاری عازم شام گردید و در بازگشت از شام، در یثرب(مدینه منوّره) بیمار شد و در همان جا درگذشت و توفیق دیدار نوزاد خویش را نیافت. وفات عبدالله، دو ماه و به روایتی هفت ماه پیش از تولد فرزندش حضرت محمد(ص) بود. امّا آمنه، مادر گرامی رسول خدا(ص)، که به تقوا، عفت و پاکیزگی در میان بانوان قریش معروف بود، پس از تولد نور دیدهاش حضرت محمد(ص)، چندان در این دنیای فانی زندگی نکرد. وی، دو سال و چهار ماه و به روایتی شش سال، پس از میلاد رسول خدا(ص)، در بازگشت از یثرب، در مکانی به نام "ابوا" بدرود حیات گفت و در همان مکان مدفون شد. رسول خدا(ص) پس از تولد، در کفالت جدش عبدالمطلب، بزرگ و سید قریش مکه، قرار گرفت. عبدالمطلب جهت شیر دادن نور دیدهاش محمد(ص)، در آغاز وی را به "ثویبه"، آزاد شده ابولهب سپرد ولی پس از مدتی وی را به "حلیمه دختر عبدالله بن حارث سعدیه" واگذار کرد. حلیمه، در ظاهر اگر چه دایه وی بود، ولی در حقیقت به مدت پنج سال از او مراقبت و مادری کرد. پیامبر اسلام(ص) از دوران کودکی دارای دو نام بود. یکی "محمّد" که جد بزرگوارش عبدالمطلب، برای وی برگزید و دیگری "احمد" که مادر ارجمندش آمنه، آن را انتخاب کرده بود. از امام صادق)ع( روایت شد که ابلیس، پس از رانده شدن از رحمت الهی، میتوانست به هفت آسمان رفت و آمد کند و خبرهای آسمانی را گوش دهد، تا این که حضرت عیسی (ع) دیده به جهان گشود، از آن پس، ابلیس از سه آسمان فوقانی ممنوع شد و تنها در چهار آسمان پایینتر، رفت و آمد میکرد. ولی چون حضرت محمد(ص) به دنیا آمد، ابلیس از تمام آسمانها رانده شد و رفت و آمدش ممنوع گردید و غیر از او، تمامی شیاطین نیز با تیرهای شهاب از آسمان رانده شدند. هم چنین روایت شده است که هنگام ولادت فرخنده حضرت محمد(ص)، ایوان کسری شکاف برداشت و چند کنگره آن فرو ریخت و آتش آتشکده بزرگ فارس خاموش شد؛ دریاچه ساوه خشک گردید؛ بتهای مکه سرنگون شدند؛ نوری از وجود آن حضرت به سوی آسمان بلند شد که شعاع آن فرسنگها را روشن کرد؛ انوشیروان، پادشاه ساسانی ایران و مؤبدان بزرگ دربار وی، خوابهای وحشتناکی دیدند؛ پس از استقرار در زمین، گفت: اَللّهُ أکْبَرُ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ کَثیراً، سُبْحانَ اللّهِ بُکْرَهً وَ أصیلاً. گفتنی است که تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه و اهل سنت، با این که در سال و ماه تولد آن حضرت، اتفاق نظر داشته و میگویند که آن حضرت در اوّل عام الفیل، برابر با سال 570 میلادی و در ماه ربیع الاوّل دیده به جهان گشود، ولی درباره روز تولد وی، اختلاف نظر دارند. شیعیان، معتقدند که رسول خدا(ص) در روز جمعه، مصادف با 17 ربیع الاوّل، به دنیا آمد و اهل سنت میگویند که تولد وی، روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل بوده است.اما از این که سال تولد پیامبر(ص) را "عام الفیل" مینامند، بدین جهت است که دو ماه و هفده روز پیش از تولد پیامبر)ص، یعنی در نخستین روز محرم سال 570 میلادی، فیل سواران "ابرهه" به مکه هجوم آورده و قصد نابودی کعبه و مسجدالحرام را نمودند ولی با معجزه شگفت الهی سرکوب شدند.
در پیادهروی اربعین هر قدم ثواب آزادی یک اسیر دارد.
امام صادق (ع) میفرماید: " مَنْ أَتَی قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع مَاشِیاً " کسی بیاد برای زیارت قبر ابی عبدالله حسین "مَاشِیاً" پیاده بیاد؛ "کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ وَ بِکُلِّ قَدَمٍ یَرْفَعُهَا وَ یَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَهٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ
" برای هر قدمی که برمیداره؛ خدا برای او چی می نویسه؟ - برای هر قدمی که میگذاره و بر میداره- هر پایی که رو زمین میگذاره و هر پایی که بر میداره؛ خدا ثواب یک بنده آزاد کردن، یک اسیر آزاد کردن رو به او خواهد داد. اونوقت میفرماید چه اسیری رو آزاد میکنی؟ "مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ" از فرزندان حضرت اسماعیل(ع). میفرماید: گویی از بنیهاشم رو شما آزاد بکنی. نه یک آدم معمولی، یک برده معمولی و اسیر معمولی رو بخوای آزاد بکنی.
در پیادهروی کربلا آدم دعای مستجاب پیدا میکند.
وقتیکه این فرد میرسه به کربلای معلا؛ رسیدید انشالله بعد از دو روز سه روز حرم مطهر، اونجا خدا ندا می ده که بندۀ من، از من بخواه هرچی میخواهی بهت بدم. اونجا آدم دعای مستجاب پیدا میکند. این مقام، مقام سادهای نیست.
اما چرا در بین اینهمه ثوابها، اشاره شده به آزاد کردن اسیر، به آزاد کردن برده؟
رفقا! شما می تونید با این قدمهایی که برمیدارید؛ بشریت رو آزاد کنید از اسارت. کار بزرگی دارید انجام میدهید. کار بزرگ خودتو ببینی؛ بهت اجر باعظمت و بزرگ میدن. اگر خودت باور نداشته باشی که کارت بزرگه، اونوقت اجر بزرگ هم به تو نخواهند داد. خودت باید بدونی کار مهمی داری انجام میدی.